جن
بنام پرسپولیس همیشه قهرمان
¤*¨¨*¤.¸¸…¸.¤
¸.?.PERSPOLIS.?.
.¸.¤*¨¨*¤.¸¸.¸.¤*
..
…?
…..?
…./.
.
.
.
امسال پرسپولیس چند تا گل به استقلال میزنه ؟
فال گیر: به زار ببینم….
والا تعدادش انقدر زیاده تو فنجون جا نمیشه دید ! باید با پارچ ببینم !!
.
.
.
اس ام اس پرسپولیسی
به استقلالیه میگن درد عشق بدتره یا درد دندون ؟
میگه هنوز تو دربی ? تا گل نخوردی !!
.
.
.
شعر پرسپولیسی
محمد نوری:
این بار طوری گل می زنیم که با فوتوشاپ هم مردود نشود !
.
.
.
شعر پرسپولیسی
چه خوش گفت فردوسی پور در نود / که قرمز به آبی برنده شود
میازار اس اس که کیسه کش است / که دل دارد و بر همینش خوشست
چو شش تا بخوردست از روزگار / دگر آبیان را نماندست قرار
تو کز محنت دسته سه بی غمی / سرافراز و سرخی، بخندا همی
توانا بود هرکه قرمز بود / ز شیشتا دل شیر غران بود !
.
.
.
اس ام اس طرفداران پرسپولیس
برنده بازی دربی کدام تیم است ؟
الف ) پرسپولیس
ب ) پـَـَـ نــه پـَـَــــ استقلال !
.
.
.
در آستانه ببازی استقلال و پرسپولیس قیمت ایزی لایف به شدت گران شد
کارشناسان دلیل این افزایش قیمت را
تقاضای زیاد استقلالی ها برای روز دربی میدانند !
.
.
.
اس ام اس ضد استقلالی
نظر سنجی برنامه نود
به نظر شما نتیجه بازی استقلال و پرسپولیس چگونه است؟
??گزینه ?
?? گزینه ?
?? گزینه ?
?? برد پرسپولیس !
.
.
.
پیامک مخصوص پرسپولیس
میان رنگهای باغ هستی / فقط قرمز جدا کردن چه زیباست
تورا ای پرسپولیس، محبوب دلها / زعمق جان دعا کردن چه زیباست
پس از هر برد وهر پیروزی تو / غم دل را رها کردن چه زیباست
ز بهر برد تو بر تیم آبی / توکل بر خدا کردن چه زیباست
تو در فوتبال ایران بهترینی / تو را سرور صدا کردن چه زیباست
.
.
.
شعر در مورد علی کریمی
علی کریمی با لبی خندون ، تاجو سوراخ میکنه با یه برگردون !
.
.
.
علی فتح الله زاده در آستانه دربی اعلام کرد:
با شرکت ایزی لایف بر سر حمایت مالی از باشگاه به توافق رسیده ایم
و قرار است ایزی لایف ????? پوشک را در بازی با پرسپولیس بین تماشاگران
استقلال پخش کند. او دلیل این کار را اهمیت به نظافت ورزشگاه بعد از بازی دانست !
.
.
.
پرویز مظلومی : ب ت ثی ستس
مترجم : میگن پوشک فقط پوشک مای بی بی
پرویز مظلومی : تا را سو اس
مترجم : میگن من این پوشک رو به هوادارانمون برای بازی جمعه پیشنهاد می کنم !
.
.
.
برنامه پرویز مظلومی برای شکر گذاری در بازی با استقلال اعلام شد :
در صورت باخت با اختلاف ? گل سجده شکر + امام زاده صالح
با اختلاف ? گل سجده شکر + امامزاده داوود
با اختلاف ? گل نماز شکر دسته جمعی + مشهد مقدس
تساوی نماز شکر ??میلیونی با حضور تمام آبی ها ! + مکه مکرمه !!
.
.
.
تو که ?ـتات خیلی قشنگه
ادعاهات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت
واسه داور خیلی لطیفه
می دونستی ?ـتا ، شکل یه نقاشیه که
کیسه کشو توش میشه دید
می دونستی یا نه ؟ می دونستی یا نه ؟
می دونستی پرسپولیس تا به ابد سرورته؟
می دونستی یا نه؟
می دونستی رفتنت به دسته ? ، کاریه که هیشکی نکرده؟
می دونستی یا نه؟ می دونستی یا نه؟
.
.
.
پایان رنگ آبی شبی سیاه و تار است
عشق به رنگ« قرمز» همیشه افتخار است . . .
.
.
.
آیا میدانستید:
تا به حال ? تایی نشدیم
تا به حال دسته ? نرفتیم
بیشترین تعداد قهرمانی را در کل ادوار برگزاری لیگ فوتبال ایران داریم!!
بیشترین تعداد لژیونر را در اروپا داشته ایم!!
آقای گل جهان پرسپولیسی است!!
بشترین تعداد عنوان بهترین بازیکن آسیا برای پرسپولیسی هاست!!
پرطرفدارترین تیم آسیا پرسپولیس است!!
در ایران فقط پرسپولیسی ها افتخار حضور در جام باشگاه های اروپا و گلزنی در آن را داشته اند!!
«حسن فریدون روحانی» 21 آبان 1327 در سرخه از توابع استان سمنان دیده به جهان گشود؛ وی تحصیلات ابتدایی را در شهرستان محل تولدش گذراند و تحصیلات حوزوری را از سال 39 در حوزه علمیه صادقیه سمنان آغاز کرد.
او در سال 1340 وارد حوزه علمیه قم شد و از محضر اساتیدی چون حضرات آیات سید محمد محقق داماد، شیخ مرتضی حائری، سید محمدرضا گلپایگانی، محمد فاضل لنکرانی، شیخ محمد شاهآبادی و سلطانی بهره برد.
روحانی همزمان در سال 1348 به دانشگاه تهران راه یافت و در سال 1351 دانشنامه لیسانس خود را در مقطع کارشناسی در رشته حقوق قضایی اخذ کرد.
وی با ادامه تحصیل در انگلیس مدرک کارشناسی ارشد (M.Phil) در رشته حقوق عمومی و دانشنامه دکتری (Ph.D) در رشته حقوق اساسی را از دانشگاه کلدونیان گلاسکو دریافت کرد و با کسب پروانه وکالت از کانون وکلا در سال 86، وکیل پایه یک دادگستری شد.
حسن روحانی فعالیت سیاسی خود علیه رژیم ستمشاهی را از دوران جوانی آغاز کرد؛ عمده فعالیتهای وی در همراهی با نهضت امام خمینی (ره)، سفرهای تبلیغاتی و سخنرانی علیه رژیم پهلوی از سال 44 و نتیجه آن حبس و ممنوعالمنبری بود.
وی در آبان 1356 در مراسم بزرگداشت شهادت مصطفی خمینی در مسجد ارک تهران برای نخستین بار لقب «امام» را برای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به کار برد و پس از آنکه تحت تعقیب ساواک قرار گرفت، به توصیه شهید بهشتی و استاد مطهری از کشور خارج شد و مدتی نیز آنسوی مرزها به سخنرانی و تبلیغ برای دانشجویان خارج از کشور پرداخت و پس از تبعید حضرت امام (ره) به فرانسه، به جمع یاران همراه ایشان پیوست.
حسن روحانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اولین اقدام در سال 58، به ساماندهی وضعیت ارتش و پادگانهای نظامی پرداخت و در سال 59 ردای نمایندگی ملت در مجلس شورای اسلامی را بر تن کرد و پنج دوره قانونگذاری (به مدت 20 سال) را در کارنامه خود ثبت کرد.
عضویت و ریاست شورای سرپرستی سازمان صدا و سیما از سال 1359 تا سال 1362 از دیگر مسئولیتهای وی در دوران پس از انقلاب بوده است.
روحانی در دوران جنگ تحمیلی مسئولیتهای متعددی از جمله عضویت در شورایعالی دفاع، عضویت در شورایعالی پشتیبانی جنگ، معاونت فرماندهی جنگ، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء و فرماندهی پدافند هوایی کل کشور را برعهده داشت و بین سالهای 1367 تا 1368 نیز به معاونت جانشین فرماندهی کل قوا منصوب شد.
وی به پاس سالها حضور در مسئولیتهای مختلف در دوران دفاع مقدس، از سوی مقام معظم رهبری مفتخر به دریافت نشان درجه دو فتح و نشان درجه یک نصر شد.
روحانی پس از بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تشکیل نهاد شورایعالی امنیت ملی سمت نمایندگی مقام معظم رهبری در این شورا را بر عهده گرفت و 13 سال نیز به عنوان مشاور امنیت ملی رؤسای جمهور سابق انجام وظیفه کرده است.
وی از سال 1370 به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و تاکنون نیز در این سمت فعالیت دارد و علاوه بر ریاست کمیسیون سیاسی و امنیتی و دفاعی مجمع، ریاست مرکز تحقیقات استرتژیک این نهاد نیز بر عهده اوست.
حسن روحانی در انتخابات میاندورهای سومین دوره مجلس خبرگان رهبری در 29 بهمن 1378 از حوزه انتخابیه استان سمنان به نمایندگی مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد و در سال 1385 نیز از استان تهران به این مجلس راه یافت و در حال حاضر ریاست کمیسیون سیاسی و اجتماعی این مجلس را بر عهده دارد.
اگر چه روحانی به صورت همزمان به فعالیتهای علمی اشتغال داشته، اما حضور مستمر وی در دانشگاه، موجب دوری او از مسئولیتهای کلیدی نبوده و روحانی با تصدی 16 ساله مسئولیت دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخی مسئولیت پرونده هستهای کشورمان را بر عهده داشت.
پس از تشکیل دولت محمود احمدینژاد، مسئولیت پرونده هستهای به علی لاریجانی واگذار شد و روحانی که همچنان در مقام نماینده مقام معظم رهبری در شورایعالی امنیت ملی قرار دارد، با نگارش کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» به ثبت خاطرات خود از دوران مسئولیتش در شورا و پیگیری پرونده هستهای پرداخت.
حسن روحانی در 22 فروردین 92 در یک گردهمایی با حضور جمعی از هوادارانش در مجتمع آدینه تهران و با شعار «دولت تدبیر و امید» برای انتخابات ریاست جمهوری رسماً اعلام کاندیداتوری کرد.
ریاست ستاد انتخاباتی وی بر عهده محمدرضا نعمتزاده وزیر صنایع و معادن دولتهای اول و دوم هاشمی رفسنجانی قرار دارد و اکبر ترکان وزیر دفاع و راه دولتهای اول و دوم سازندگی قائم مقام و معاون ستاد انتخاباتی روحانی است و سخنگویی وی بر عهده محمدباقر نیکبخت دبیر کل حزب اعتدال و توسعه قرار دارد.
نتایج مذاکرات بغداد بر اقتصاد ایران بهانه ای به دست هفته نامه آسمان داده است تا در گفت و گو با فعالان اقتصادی این موضوع را مورد بررسی قرار دهد.تولیدکنندگان، بازرگانان و کارشناسان اقتصادی، دیدگاه های متفاوتی نسبت به نتایج مذاکرات بغداد بر اقتصاد ایران دارند.
برخی خوشبینانه و برخی نیز که نارسایی های اقتصادی کشور را کمتر، متاثر از تنگناهای بین المللی می دانند بر مشکلات ساختاری اقتصاد ایران انگشت می گذارند.
این گروه براین عقیده اند که آثار روانی مثبت، پایداری چندانی در بازارها ندارند و این بهبودی مقطعی، اندکی بعد مغلوب سیاست های غیر منطقی می شود. گروهی دیگر اما برای دوری از هرگونه قضاوت، اقتصاد ایران را پس از دور بعدی مذاکرات در سوم خرداد ماه، غیرقابل پیش بینی توصیف می کنند.
چیزی مشخص نیست
1.ابوالحسن خلیلی: بازار ایران اگرچه، پس از مذاکرات 1+5 نوساناتی را در نرخ برخی کالاها تجربه کرد اما این تغییرات ناشی از آثار روانی این نشست بود. براساس آنچه که درخبرها وگزارش ها آمده بود، نتایج نشست استانبول سازنده توصیف شد و اینکه طرفین در جهت رفع کدورت ها گام برداشته اند. اما مشخص نیست، نشست ایران و گروه 1+5 در بغداد چه سمت و سویی را در پیش خواهد گرفت؛ از این رو آثار این مذاکرات نیز بر روند صعود یا سقوط نمودار قیمت ها قابل پیش بینی نیست. به نظر می رسد، چنانچه شرایط فعلی حاکم بر اقتصاد کشور حفظ شود، آسیب های کمتری متوجه فعالان اقتصادی باشد.
آثار روانی کم رنگ
2. محسن بهرامی ارض اقدس: اثرات روانی، معمولا پایداری چندانی در بازار ندارند. درواقع به محض کمرنگ شدن این آثار، شاخص های اقتصادی به مسیر گذشته خود باز می گردند. اگر در این مذاکرات، غربی ها منصفانه رو در روی ایران بنشینند، در نخستین گام، باید نسبت به رفع تحریم های بانک مرکزی اقدام کنند. درصورت لغو این تحریم، نقل وانتقال ارز به آسانی ممکن خواهد شد و نرخ ارز نیز روندی نیمه کاهنده را طی خواهد کرد. در صورت افزایش قدرت خرید دلار، نرخ برابری آن در برابر یورو افزایش می یابد و دلار ارزان می شود و نرخ طلا وسکه نیز بالا می کشد. اما نرخ ارز تحت تاثیر این سناریو نیست و به سیاست های دولت وابسته است. به عبارت دیگر ممکن است که تصمیمات دولتمردان آثار مثبت این مذاکرات را خنثی کنند. بازار سهام نیز تحت تاثیر رونق صادرات شرکت های بورسی در بلندمدت با افزایش ارزش سهام این شرکت ها مواجه خواهد شد.
دلار ارزان می شود
3.جمشید پژویان: به هرحال اگر در مذاکرات بغداد گام های مثبتی برداشته شود، علائم خود را در اقتصاد نشان خواهد داد. اما نباید فراموش کرد که افزایش یا کاهش نرخ کالاها و خدمات از میزان عرضه و تقاضا نیز تاثیر می پذیرد. قیمت نفت نیزدر سال 2012 با تبعیت از این قاعده افزایش نخواهد یافت. چرا که پیش بینی شده است در این سال، رشد اقتصادی در کشور های توسعه یافته و اروپا، دچار کاهش شود. بنابراین قیمت نفت نیز در بازار های جهانی، سقوط خواهد کرد. اما یکی ازعلائم مثبت مذاکرات می تواند در گسترش بازار های نفت ایران ظهور کند. در این میان، نرخ ارز نیزبه دنبال تسهیل فرآیند نقل و انتقالات کاهش خواهد یافت.
سکه ارزان می شود
4.احمد وفادار: من به نتایج گفت وگوها خوشبین هستم. در صورت تعامل طرفین انتظار می رود از گستره تحریم ها کاسته شود. اما با توجه به اینکه، نرخ ارز، طلا و سکه از هفته های گذشته کاهش قیمت را آغاز کرده است، این روند را در روز های آینده نیز طی کند. ضمن آنکه نرخ تعادلی ارز که هم به نفع تولیدکنندگان و هم منافع وارد کنندگان را تامین می کند، یک هزارو 400 تومان برآورد شده است. نرخ سکه نیز که اکنون روی نرخ 610 تا 620 تومان در نوسان است، همچنان دارای حباب است و نرخ واقعی سکه بیش از 540 تومان نیست.
نمی توان پیش بینی کرد
5.ابراهیم جمیلی: طرفین در مذاکرات استانبول، تمایل خود را نسبت به حل مناقشات نشان داده اند. دراین میان، برخی از کشورهای عربی که منافع خود را در خطر می بینند، ممکن است برای رفع این خطر، دست به کارشکنی بزنند. اما در نهایت، هیات مذاکره کننده ایرانی تشخیص می دهد که انتظارات و خواسته های گروه 1+5 تا چه حد با منافع ملی ایرانیان سازگار است. در چنین شرایطی، نمی توان با قاطعیت در مورد آثار این مذاکرات براقتصاد کشور پیش بینی کرد. پیش بینی اینکه محدودیت های اقتصادی چه زمانی از سوی غرب لغو شود. البته آثار روانی نشست می تواند بار دیگر منجر به کاهش نرخ دلار، طلا و سکه شود. اما بازار مسکن، بی تردید در کوتاه مدت از این نوسان مصون خواهد بود.
بازار نفت تکان می خورد
6. محمدعلی خطیبی: بازار نفت، تحت تاثیر عوامل مختلفی است. البته نتایج مذاکرات بغداد نیز می تواند یکی از این عوامل باشد. موقعیت ژئوپلتیکی، میزان عرضه و تقاضا نیز از دیگر عوامل تعیین کننده قیمت نفت است. اما به فاصله یک روز از مذاکرات ایران و گروه 1+5 در استانبول، بازار با کاهش بهای نفت مواجه شد. این افت قیمت را اگرچه می توان به نتایج مثبت این نشست نسبت داد، اما در همان روز، سازمان اوپک نیز میزان تولید خود را اعلام کرد. انتخابات ریاست جمهوری فرانسه برگزار شد، مشکلات سیاسی یونان به اوج رسید و البته مجموعه ای از عوامل که هریک می توانست افزایش قیمت نفت را تقویت کند و یا به تضعیف آن بینجامد.
نتیجه نا مملوس خواهد بود
7.حسین راغفر: بعید می دانم، مذاکرات بغداد با توجه به موضع گیری اخیر غرب به نتیجه ملموسی منتهی شود. البته آنچه موجب تغییر نرخ ارز و طلا می شود، «انتظارات» جامعه از مذاکرات سیاسی نیست؛ چراکه عوامل متعددی بر بازار تاثیر می گذارد. از سوی دیگر، مشکلات ساختاری اقتصاد ایران با افزایش یا کاهش نرخ ارز یا سکه برطرف نمی شود. در این شرایط ارز و سکه به طور موقت کاهش یافته است و دیر یا زود دچار افزایش خواهد شد. در بازار مسکن نیز حباب بزرگی مشاهده می شود. حبابی که قشر متوسط و فرودست جامعه را از بازار مسکن رانده است. اگرچه، سرمایه گذاری نسبی در این بخش صورت گرفته است اما عرضه مسکن بیشتر طبقات متوسط به بالا را هدف قرار می دهد. با این وجود قیمت مسکن در کوتاه مدت تغییری نخواهد کرد.
ارز و طلا ارزان می شود
8. مسعود خوانساری: ویژگی نشست سوم خرداد به سایرنشست ها این است که در جامعه، نوعی جو روانی ایجاد کرده است. احساس مردم این است که جنگ سرد دو طرف خاتمه می یابد و مشکلات اقتصادی نیز تاحدودی رنگ می بازد. اما از دیدگاه من، مشکلات اقتصادی به قوت خود باقی خواهد ماند. چراکه منشا التهابات بازار ارز یا طلا، حجمی از نقدینگی است که بدون پشتوانه به بازار تزریق شده است. بنابراین حتی با وجود نتایج مطلوب در نشست بغداد، اگرچه ممکن است، نرخ ارز و طلا دچار کاهش شود؛ اما رشد نقدینگی، همچنان پابرجاست. البته پیش بینی می شود، نقدینگی سرگردان این بار از بازار مسکن سربرآورد و قیمت ها در این بخش افزایش یابد. اما نتایج نشست ایران و گروه 1+5 به طور مستقیم بر قیمت نفت تاثیر خواهد گذاشت و آن را افزایش خواهد داد.
تورم افزایش می یابد
9. علی شمس اردکانی: حرکت نرخ ارز روی منحنی صعودی در ماه های گذشته به این دلیل بود که بازار ارز دچار انباشت پس انداز شده بود. ویژگی طلا و ارز در این است که قابلیت نقد شوندگی این دو کالا بالاست. بنابراین گروهی که نقدینگی متوسطی را در بانک ها پس انداز کرده بودند این نقدینگی را از بانک ها خارج کرده و به سرمایه گذاری در این بازار پرداختند. اما پس از مدتی به دنبال عرضه کوتاه مدت یا نقطه ای، قیمت ها کاهش یافت. از سوی دیگر فشار تورمی یکی از مشکلات ساختاری اقتصاد ایران است که دولت اقدام به خلق نقدینگی برای تامین تقاضای موثر کالاهای مصرفی می کند و در این صورت، فشار تورمی به صورت افسارگسیخته افزایش می یابد. با این وجود اگر در نشست سوم خرداد مشخص شود ایران، قربانی توطئه صهیونیستی است و توافقی میان دوطرف حاصل شود، به دنبال ورود سپرده های ارزی کوچک، سپرده های بزرگ تر نیز وارد بازار می شود و ارز به نرخ تعادلی هزار و450 تومان می رسد، نرخ طلا و سکه نیز کاهش می یابد اما قیمت نفت تغییری نمی کند.
ارز گران می شود
10. فریال مستوفی: هنگامی که التهاب بازار را فرا می گیرد، قیمت ها هم نوسانات غیر معمولی را به نمایش می گذارند. آنچه در ماه های اخیر در بازار واقعی می نمود، افزایش یا کاهش کاذب قیمت ها وکاهش ارزش پول ملی بود. البته نتیجه مثبت مذاکرات از شدت التهاب بازار خواهد کاست. اما مشکلات عمده اقتصاد ایران، مانند افزایش روز افزون تورم،کاهش ارزش رالا در برابر سایر ارز ها و آسیبی که فضای کسب و کار متحمل شده است در کوتاه مدت قابل حل نیست. دولت باید سیاست های اقتصادی خود را مورد بازنگری قرار دهد تا علاوه بر تشویق سرمایه گذاران داخلی، سرمایه گذاران خارجی را نیز جذب کند. اما اگر نشست بغداد از نتایج مثبتی برخوردار باشد، پیش بینی من این است نرخ ارز در مقطعی کاهش پیدا کند و دوباره به وضعیت گذشته خود بازگردد.
تعلیق برخی تحریم ها
11. پدرام سلطانی: پیش بینی می شود که در مذاکرات گروه 1+5 در بغداد، طرفین بتوانند نقشه راهی را برای توافقات بیشتر ترسیم کنند و از این رو تغییرات ناشی از این توافقات به تدریج در اقتصاد، خود را نشان خواهد داد. آثار نگرانی از چهره جامعه پاک می شود و انتظارات هیجانی از بازار رخت بر می بندد. در چنین شرایطی، هجوم به بازارهای با نقد شوندگی بالاتر مانند دلار و سکه وطلا کاهش می یابد وموضوع «سرمایه گذاری» به صورت جدی در اقتصاد کشور مورد توجه قرار خواهد گرفت. با انتخاب این مسیر، تحریم های نفتی ایران نیز به حالت تعلیق درمی آید وتحریم بانک مرکزی نیز متوقف خواهد شد.
مسکن گران می شود
12. بیت الله ستاریان: دوسناریو در مورد روند مذاکرات ایران و1+5 در بغداد وجود دارد. اینکه درسوم خرداد نیز مانند مذاکرات استانبول توافقاتی حاصل شود یا طرفین به نتیجه نرسند. اگرچه ممکن است، قیمت طلا و سکه تحت تاثیر آثار روانی مثبت این نشست سیاسی، کاهش یابد و پس از مدتی تثبیت شود، اما نقدینگی این بار به بازارمسکن سرازیر خواهد شد؛ چرا که سرمایه گذاری دراین بخش از امنیت بیشتری برخوردار خواهد بود. به گونه ای که انتظار می رود با بازگشت یکباره سرمایه به این بخش، قیمت مسکن حدود 100 تا 120 درصد افزایش یابد. اما وقوع این تحول، تصویری شفاف از تقاضای انبوه مسکن در کشور را به نمایش خواهد گذاشت؛ به این ترتیب پیش بینی می شود قیمت مسکن در سال جاری و سال آینده افزایش شدیدی را تجربه کند.
چرا قرآن را به زبان عربی میخوانیم!
من اصلا نمی فهمم که چرا باید قرآن به عربی خوانده شود؟ بله خداوند متعال فرموده است که قرآن را به عربی فرستادیم تا در آن بیاندیشید اما آیا اگر قرآن را فارسی بخوانیم نمی توانیم در آن بیاندیشیم؟
خواندن قرآن به زبان فارسی هم به این معنا که انسان ترجمه آن را بخواند نه تنها اشکال ندارد بلکه چه بسا در مواردی نیز ترجیح دارد. اینکه انسان معنای آیات قرآن را بخوبی درک کند تا بتواند هر چه بهتر و بیشتر از آن برای بهتر زیستن بهره گیرد بسیار شایسته و ارزشمند است.
اصولا هدف اساسی نزول آیات برای همین است و اگر به قرائت قرآن نیز تاکید شده برای رسیدن به فهم آیات قرآن و به کار گیری آن در زندگی است. قرآن برای آن نازل نشده که در کنج خانه ها گذاشته شده یا صرفا از رو خوانده شود. بلکه قرآن کتاب هدایت و برنامه زندگی سالم و خوشبخت است و این هدف زمانی محقق می شود که انسان معنا و حتی تفسیر آیات را درک نماید.
بنابر این خواندن آن به همان لفظ عربی که نازل شده مانع از خواندن ترجمه آن و فهم و تدبر در آیات آن نیست.
حتی برخی گفته اند که برای فهم بهتر آیات بهتر است که انسان زبان عربی و یا قواعد آن را یاد گیرد. در هر حال این آیات به زبان عربی نازل شده و خداوند فرموده است برای تدبر در آیات آن را به زبان عربی نازل کردیم.(یوسف /آیه2)
اینکه توصیه به قرائت الفاظ قرآن به صورتی عربی شده می تواند دلائل مختلفی داشته باشد.
دلایل و امتیاز تلاوت قرآن به زبان عربی
اصرار بر تلاوت قرآن به زبان عربى، دلایل و حکمتهاى گوناگونى دارد؛ از جمله:
1. ایجاد زبانى مشترک در میان همه پیروان و فراهم سازى نوعى وحدت و پیوند جهانى، باعث تأکید بر قرائت و حفظ زبان عربى شده است.
2. روح و محتواى هر پیام و سخنى، در قالب زبان خاص خود، عمیقتر درک مىگردد تا زمانى که به زبانهاى دیگر برگردانده شود و قرآن - که داراى مضامین بسیار بلند و عالى هرگز قابل ترجمه دقیق و کامل به هیچ زبانى نیست.
همه ترجمههاى قرآن، براى رسیدن به معارف بلند و درک زیبایى متن اصلى نارسا است. کافى است اندکى در مباحث مربوط به زبانشناسى، فن ترجمه و تئورىهاى مربوط به آن مطالعه کنید؛ آن گاه خواهید یافت که فرق بین قرآن و ترجمههایش، همان فرق بین کتاب الهى و بشرى است.
3. قرآن علاوه بر محتواى مطالب، از لطافت ویژه و نکات ادبى برخوردار است که خود، بخشى از اعجاز قرآن است و در قالب هیچ ترجمهاى بیان شدنى نیست. براى آگاهى بیشتر ر.ک: مجله بینات و مجله مترجم (ویژه نامه قرآن).
4. تشویق و ترغیب بر استفاده از همان الفاظى که جبرئیل بر پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نازل فرموده، یکى از شیوههاى حفظ قرآن از تحریف است.
وقتى مطلبى نزد همگان با یک قرائت معیّن ثابت شود، تحریف آن مشخص خواهد شد و لذا در تاریخ اسلام، وقایعى نقل شده که مسلمین حتى نسبت به جابه جایى یا حذف یک «واو»، حساسیت نشان دادهاند. بنا بر آنچه گفته شد، تلاش و همت ما، باید بر آن باشد که تلاوت قرآن را به زبان عربى پیگیرى کنیم و هر چه بیشتر با ترجمه آن آشنا شویم. حتى اگر کمتر بخوانیم؛ اما با توجّه به معنا و ترجمه تلاوت کنیم، بهره ما بیشتر خواهد بود و رفته رفته تسلّط ما بیشتر خواهد شد.
زبان عربی بنا به آنچه در روایات آمده است برترین و بهترین زبانها است، و همین که زبان وحی خداوند است و تنها کتاب معجز الهی که الفاظ آن دارای اعجاز است، به این زبان نازل شده در برتر بودن آن کافی است، حتی بنا به آنچه در روایتی آمده است وحی از جانب خداوند برای تمامی انبیاء به زبان عربی نازل می شود و برای پیامبران به زبان قومشان ترجمه می شود. (بحار 11 و 42) در روایت مشابهی آمده است: خداوند نازل نکرد کتابی و نه وحیی را مگر به زبان عربی و در گوش انبیا به زبان قوم آنان قرار می گرفت ولی در گوش پیامبر به زبان عربی قرار می گرفت.
بنابراین قطعا انتخاب این زبان به عنوان زبان وحی خداوند، دلالت بر برتری و جامعیت این زبان نسبت به دیگر زبانها دارد. (بحار 16 و 134)در روایت دیگری زبان عربی به عنوان زبان اهل بهشت معرفی شده است. (بحار 8 و 286) هم چنین از امیر المومنان (علیه السلام) در خطبه ای که در مورد انتقال نور پیامبر در اصلاب آباء طاهرین آن حضرت است، خطاب به خداوند این گونه آمده است ... سپس آن نور را اختصاص دادی به اسماعیل و نه دیگر فرزندان ابرهیم و زبان او را (اسماعیل) به عربی گشودی که آن را بر دیگر زبان ها برتری دادی ... (بحار 25 و 29)
راغب اصفهانی در مفردات می گوید: «العربی الفصیح من الکلام؛ عربی سخن فصیح و آشکار را می گویند». بنابراین عربی بودن صرف نظر از کیفیت زبان به معنی فصاحت و بلاغت است. بنابراین زیباست چون آشکار و رسا است. به علاوه زبان عربی از کامل ترین زبان ها، و از پربارترین و غنی ترین ادبیات، مایه می گیرد.
ظرفیتی که در زبان عربی است که در عین کوتاهی لفظ معانی زیادی را تحمل می کند در سایر زبان ها نیست. عربی زبانی است که در الفاظ آن ظرفیت نمایش معانی گسترده و پر دامنه ای هست. یکی از وجود اعجاز قرآن اعجاز لفظی است که از لطافت ها و نکات ادبی عجیبی برخوردارست و در قالب هیچ ترجمه و زبانی بیان شدنی نیست.
منبع: اسک قرآن
سایت پرسمان
رفاقت ،رفاقت،رفاقت ... از بچگی این کلمه برام قداست خاصی داشت.چیزی از درونم منو به طرف این کلمه می کشید.این که مثلا شکلاتم رو بدم به رفیقم و وانمود کنم که قبلا یکی دیگه خوردم،این که برا گرفتن توپ از همسایه و شنیدن بد و بیراه هایاحتمالی پیشقدم بشم،همه دنیام بود... الان که داداش کوچیکم رو می بینم،دقیقا کارای منو تکرار می کنه؛تا احساس می کنه دل یکی رو شکسته،به هم میریزه؛تا یه ذره فکرخیانت به سرش بزنه،طوری از خودش بدش میاد که انگار کثیف ترین گناه عالم رو انجام داده (برا اهلش این حرف ها لذت داره ها،به خاطر همین کشش میدم)به خاطر همین تازگی ها به این نتیجه رسیدم که ،سوای عوامل دیگه،ژنتیکی معتاد به رفیقم.مخصوصا وقتی به کارهای پدرم یا حتی مادرم فکر می کنم.همیشه به فکر بقیه بودند،چه آشنا ،چه غریبه.(البته خوب خصوصیات بد هم دارن)یه سری چیزا رو هم برا خودشون اصل قرار دادند؛این که مثلا با همه باید خوب باشی و به کسی آزارت نرسه، با مردم زود به قول معروف پسرخاله بشی و... هرچند با همه این اوصاف ، تا حدودی میشه گفت گوشه گیر هم هستند و هر کدوم خلوت خاص خودشون رو دارن و هر کسی رو هم توش راه نمی دن.مث خود من . یادمه هفت هشت سالم بود ، بین بچه محل ها و هم کلاسی ها فقط با یه نفر حال می کردم،بیست چهار ساعته هم باهم بودیم.تا وقتی هم که یه قضیه ای پیش اومد که اون باید تو چهارده سالگی پاش به زندان و کلانتری باز می شد،با هم بودیم..بعد اون هم به زور بابا ننه از هم جداشدیم که با توجه به سنی که داشتم ،گوش کردن حرف پدر و مادر بی قید وشرط لازم بود.راستی یه چیزی ... عجب ... به خدا خودم هم همین الان فهمیدم! اسم اون رفیقم "مهدی" بود . بعد که اومدیم راهنمایی باز صبح تا شب با یه بچه بامعرفت دیگه می پریدیم،اسم اون هم "مهدی" بود! دبیرستان هم که دیگه اوج دوران رفیق بازی بود،باز هم اونجا با یه "مهدی" دیگه رفیق بودم! به هر چی می پرستی، دانشگاه هم همین طور،رفیق فابریکم اسمش "مهدی "بود! عجب...عجب ...باور کنین من خودم تا هم همین الان حواسم اصلا به این قضیه نبود.خیلی جالبه ، نه؟!
خوب بگذریم،حالا می پرسی این چیزها رو برا چی می گی؟راستش این روزها همه دار و ندارم رو گم کردم، می خوام کمکم کنین پیداش کنم.همه دارو ندارم همین رفاقت بود.خود خود رفاقت رو گم کردم.معنی رفاقت رو و باور کن مث آدمی که عزیزش رو ازدست داده،منگم.گیج می زنم،صب تا شب با خودم حرف می زنم . هی از خودم میپرسم،یعنی همه این سالها به بیراهه رفتم.وقتی پدرم رو می بینم که به خاطر صنار تا بوق سگ جون می کنه و اونهایی که جوونی اش رو پاشون گذاشته ،تره هم براش خورد نمی کنن،به خودم میلرزم.یعنی خدا ! رفاقت هیچ سهمی از حق وحقیقت نداشت؟ یعنی من ، پدرم، مادرم باید از اول فقط به فکر خودمون بودیم تا الان با پولی که (ببخشید)از گه هم نجس تره،عرضه مون رو برا بقیه ثابت می کردیم؟حتی به قیمت نارو زدن به نزدیک ترین عزیزانمون؟شما رو به خدا یکی تون بیاد منو توجیه کنه.دیگه دارم کم کم سر به بیابون میذارم.یعنی باید از فردا به جای فیلم های وسترن که طرف به خاطر رفیقش سینه اش رو سپر گلوله می کنه،باید فیلم های این آدمایی خودخواه وجاه طلبی که ادعا میکنن راه هایموفقیت رو میشناسن ،ببینم؟یعنی من تاحالا حماقت کردم که رفاقت کردم؟یا اصلا معنی رفاقت این نیست و من این همه سال عمرم رو تباه کردم؟
حالا حتما می پرسی ، ای بابا ،مگه چی شده که اینجور آتیشی شدی؟می گم برات .البته هنوز هم که دارم اینارو مینویسم،شک دارم که کار درستی می کنم یا نه.یعنی باز یکی از دورنم میگه داری قوانین رفیق بازی رو نقض می کنی.ولی بیخیال، ما که نمی فهمیم رفاقت یعنی چی،قوانینش رو از کجا باید بدونم؟!
داشتم می گفتم...چی می خواستم بگم ... آهان این که چی شد قات زدم. پنج سال پیش بود که یکی از رفیقای دوران بچگی ام اومد و ازم خواست که باهاش شریک بشم.من هم رو حساب همون اصول رفاقت برگشتم بهش گفتم فلانی شریک چیه؟! من فروشنده میشم برات،شما اصلا ارباب ما. برگشت گفت کار بازار تعارف بردار نیس،باید رک و راس باشیم.گفتم حرفی رو که زدم از ته دلم زدم.می خوای باور من ، میخوای نکن.رو حساب اون تجربه های شاگردی هم که تو مغازه پدربزرگ و ... داشتم،مطمئن بهش اوکی دادم و شروع کردیم به کار.کار هم چه کاری.خدا انصاف بده به اونی که به خاطر سود خودش این کار مزخرف و ضعیف رو تو کاسه مون گذاشت.تازه از این طرف هم که نه من،نه اون رفیقمون هیچ سرمایه ای نداشتیم.یادمه دقیقا دویست وسی تومن اون اجاره ماه اول رو داد،چند روز گذشت ، من هم بدهی اونو دادم که دقیقا دویست تومن بود.یعنی هیچی به هیچی . از لحاظ کار همکه هیچ تجربه ای نداشتیم ،نه من ، نه اون. حالا بماند که من باز یه چند تا فک و فامیل گنده بازاری داشتم که بتونم پزشون رو بدم یا خودم ، گفتم، یه تجربه هایی داشتم.باری،شروع کردیم به کار.اولش نگرفت.اما ناامید نشدیم.شبانه روز تبلیغ کردیم تا حول وحوش روز مادر،بالاخره کار ثمر داد و بعد از پخش شبانه روزی حدود 500 هزار تا تراکت ، همه مردم مغازه فسقلی ما رو شناختن.فکر و کار این تراکت های خاص هم ،راستش رو باید بگم ،پنجاه پنجاهبود و کلا رفاقتی کار می کردیم.خیلی دوران قشنگی بود اون یکی دو ماه اول. از اینکه یه رفیق تازه پیدا کرده بودم که دوباره می تونستم شبانه روز باهاش باشم،خیلی خوشحال بودم...اما ...اما ظاهرا اصلا قرار نبود کسی غیر از "مهدی ها"به ما وفا کنه.ماه دوم که گذشت ، این نا رفیقمون،حال و هوای ریاست زد به سرش. با اینکه هیچی نداشت و هیچی هم نبود (نه سوادی ، نه پولی )ادعاهایی می کرد که بچه هم بهش می خندید.اینا بس نبود ، کم کم به این نتیجه رسید که پروردگارعالم ذاتا اینو مدیرعامل خلق کرده.منو می برد پیتزا با پولی که من صبح تا شب جون کنده بودم تا بریزم تو دخل اون مغازه لعنتی،مهمون می کرد و در حال پیتزا خوردن انگشتش رو مث ویکتور هوگو می کرد تو مخش و با ژست خاصی می گفت :"من یه چیزهایی رو می بینم و میفهمم که بقیه بالکل نمی فهمن" ای بابا،فلانی مادرت خوب،پدرت خوب ،بیا بیخیال شو.نخیر.کم کم مغازه هم نیومد و ما واقعا شدیم فروشنده ! باز من تحمل کردم.گفتم جوگیر شده ، آدم میشه ...ولی انگار نه انگار.بالاخره دوباره اونی که برات تعریف کردم این کار رو گذاشت تو کاسه مون،دوباره پیداش شد و گفت :" فلانی تو تو روی رفیقت که نمی خوای وایسی؟!ها؟من جای تو باشم یه مغازه دیگه میزنم."گفتم بابا وقتی اون داشت بیرون با تخماش بازی میکرد ، من داشتم تو مغازه کونم رو پاره می کردم که دو تا مشتری بیشتر جذب کنم.(استعداد خوبی هم تو این کار دارم،همین اواخر یه دستگاه رو ویزیتوری کردم،عرض شش ماه حدود 25 تومن به صاحب دستگاهِ اَخرِ نمک نشناس سود دادم)این مغازه رو من مغازه کردم،حالا بذارم برم؟! اعتبارم چی میشه،ما تو این شهر برا خودمون اسم و رسمی داریم ، همکلاسی ها و استادم با گل و شیرینی اومدن منو اینجا دیدن.چطور همه چی رو ول کنم؟گفت فلانی رفاقت پس چی میشه؟...ای بابا، منِ خر هم که باور نمی کردم که به خاطر سود خودش میگه برو یه مغازه دیگه بزن،رفتم و دوباره از نو شروع کردم.
خوب تا اینجا این یه دلیل برا شک کردن تو معنای رفاقت.چون هیچکس ، حتی اونایی که صب تا شب سبیل تاب می دادن و لاف رفاقت میریدند،نیومدن بگن بابا این بیچاه راس میگه دیگه ،همین عوضی به پست شما بخوره ، میگیرین وسط بازار تا می خوره میزنین،حالا این بدبخت میخاد حقشو بگیره،حرف رفاقت پیش می کشین؟!
برگردی بگی بابا تو هم گذشت داشته باش،بالاخره هیچ کس کامل نیس و ... بهت میگم این گذشت نبود مغازه خودم رو ول کردم؟این گذشت نبود تو این چند ساله هروقت کاری داشت، تا جایی که می تونستم نه نگفتم بهش.با این اوضاع وقتی پیارسال بهش گفتم بذار منم تو اجاره دفترت شریک بشم (فکر می کردم آدم شده و میخاد جبران کنه )و دوباره با هم کار کنیم،نه گذاشت نه برداشت گفت :"خیلی ها دنبال یه جای خلوت می گردن دوس دخترشون رو بیارن."اونم به منی که اونقد تو موارد ناموسی خوشنام بودم که دخترای کلاس وقتی می خواستن نمایشگاه کتابی ، جایی برن ، میومدن خواهش می کردن که فلانی تو با ما بیا یه مرد همراهمون باشه.
تازه ، آقاجون درد من یه چیز دیگه اس: اینا هنوز هم ادعای رفاقت دارن ! همین آدمی که قضیه اش رو برات تعریف کردم،برگردیم به همون روزا کارای بدترم می کنه، ولی باز میگه رفیقتم .والله یا ما معنی رفیق رو بد فهمیدم یا اینا.
این از مورد اول.اما دومی.ما داشتیم تو مغازه جدید خودمون راحت کارمون رو می کردیم که یه شب یکی از نارفیقا زنگ زد که باهات کار دارم.خودم رو حول وحوش ساعت 11 رسوندم دم مغازش.یکی دیگه هم باهام بود،سه نفری راه افتادیم پیاده گشتیم یکی دو ساعت تا اینکه این نارفیقمون طرحش رو با صداقت تمام برام توضیح داد.چی بود طرحش:"آقا من از کار خودم خسته شدم،زحمتش زیاده،سود چندانی هم نداره؛بیا یه مغازه فلان جا بزنیم،(اسم یه منطقه مرغوب رو برد)من هم می خوام زن بگیرم ،باید درآمد خوب داشته باشم..."نگو آقا رفته خواستگاری دخترخاله اش،بابای دختره گفته من دختر به تو که شغلت اینه نمیدم.این هم اومده اینجا یه ظاهری درست کنه ،سر پدرزن آینده اش رو گول بماله ! من هم از همه جا بی خبر،چون ادعای لات بازی اش میشد،با خودم گفتم این مث شریک قبلی ام نیس،این لاقل یه چیزی از مرام ومعرفت سرش میشه .گفتیم باشه،قبول اما مغازه خودم چی؟گفت خوب فروشنده بذار.گفتم فلانی من به فروشنده اعتقاد ندارم،گفت خوب چشمت روش باشه.گفتم آقا من از اول مهر دوباره باید برم دانشگاه ، باید مغازه خودمون هم فروشنده بذارم.گفت:" ببین داداش،من اینجا فقط سرمایه میریزم ، اختیارمغازه کلا با خودت."من رفتم با چند نفر، از جمله همون دوست تاجرمون ، مشورت کردم واومدم گفتم آقا قبول. رفتیم مغازه رو قولنامه کردیم بعدش این شریک جدیدمون گفت چیکار کنیم؟!گفتم خوب پول بیار بریم خرید دیگه!گفت صبر کن از عموم بگیرم ،نمی دونم از خاله ام قرض کنم...ای بابا،این بود همون سرمایه ریختن؟! پیش خودم گفتم باشه بابا ، ما به کم قانعیم.خلاصه با یک و نیم میلیون پول نقد رایج مملکت رفتیم تا جنس های یه مغازه سی متری رو تهیه کنیم! باری،کارها داشت با ذوق و شوق پیش می رفت و من هم که قدرت ویترین داری ام رو تو مغازه های قبلی برا همه ثابت کرده بودم،داشتم کار می کردم که یهو سر و کله یه دختره پیدا شد که برام گل آورد و گفت که فلانی من ازت خوشم میاد و ... ما هم طبق عادت،جواب خوبی رو با خوبی دادیم و برا اولین بار تو زندگی ام (یادم هس بالا قسم خوردم،حواسم هس چی میگم)نشستم با یه نا محرم حرف زدن و رفیق شدن، با این خیال که شاید واقعا قسمت من هم همینه.بدک هم نبود.پزشکی می خوند ، آدم حسابی بود ... خلاصه ما بعد از کلی سبک سنگین کردن، دریافتیم که من و اون به درد هم نمی خوریم.تو این مدت هم با توجه به اینکه من هی گیر میدادم بهش که فقط زنگ بزنه و مغازه نیاد،حدودا سه یا چهار بار مغازه اومد و تلفن هامون هم فکر نکنم سرجمع از ده ساعت بیشتر باشه.اینو به یاد داشته باش،از اون طرف هم نگو این شریک ما شرایط ازدواج رو براش سخت تر کردند و می خواد یه مغازه دیگه هم بزنه و یه بنده خدای دیگه رم بدبخت کنه.من تا قضیه رو فهمیدم رفتم بهش گفتم فلانی این مغازه فعلا لخته، مغازه دوم چه صیغه ایه دیگه؟! بابا خوش انصاف قرار بود تو توی این مغازه جنس بریزی.تازه اونقد هم سر من غر زدی که تو به مغازه خودت بیشتر میرسی که من اون مغازه اولی ام روهم جمع کردم ، کلا . جنس هام رو هم آوردم اینجا .یعنی من هم سرمایه آوردم، هم دارم صب تا شب جون می کنم،(با اینکه هنوز هم سود پنجاه پنجاهه) اینم دست مزدمه؟خلاصه این حرف ما رو گوش نکرد هیچی،مغازه دومه رو زد هیچی،چند روز بعد اون شریک بی سر و پای تازه (تو مغازه جدیده) رو که خودش می گفت جنده بازه،به رخ ما کشید که فلانی بهتر از تو کار میکنه،تو مغازه داری بلد نیستی! گفتم یعنی منِ هفت پشت بازاری از یه جنده باز کمتر مغازه داری بلدم؟!بابا هر جایی دکور خاص خودش رو میخواد،سبک خاص خودش رو می خواد...قانع نشد که نشد.یه روز من خلاصه قات زدم و گفتم پا شو بریم اون یکی مغازه من و اون فروش هامون رو با هم مقایسه کنم.سررسید رو زدم زیر بغلم و تا رسیدم به مغازه دومی به اون عوضی گفتم،سررسیدتو بده.چک کردیم متوسط فروش اون شد 47 تومن (دقیقا یادمه) مال من شد 59 تومن .تازه اجاره مغازه اون 70 تومن هم بالاتر بود.گفتم دیدی بهونه میاری.تازه، می خوای با 3 میلیون سرمایه ،من ماهی 6 میلیون سود بدم بهت؟!!!ولی باز این نارفیق ما از رو نرفت.نشست پشت سر ما صفحه گذاشتن که این عوض کار، تو اون مغازه دختر بازی می کنه. اِ اِ اِ ...گفتم فلانی مگه تو ندیدی خواهرای من دانشگاه هم رفتن،چادر از سرشون باز نشد، به من تهمت بی غیرتی می زنی؟! گفت پس اون دختره که میومد کی بود.عجب...گفتم لا مروت ! تو که سیر تا پیاز اون قضیه رو میدونی. من اگه اهل دختر بازی بودم که دانشگاه مرد و زن به سرم قسم نمی خوردن... خلاصه یه روز به فروش گیر داد، یه روز به ظاهر مغازه ، یه روز ... من مشکوک شدم .پیش خودم گفتم یه کاسه ای زیر نیم کاسه هس که این میخواد مغازه رو جمع کنه. از چند جا پرس و جو کردم، دیدم ای بابا ، این از دختر خاله جواب رد شنیده، دوباره میخواد برگرده سر کار آبا و اجدادیش که خوب طبیعیه سودش از یه کار نو بیشتر خواهد بود.خلاصه چند نفری هم که چشمشون از اول دنبال مغازه بود و از همون روز اول می گفتن شما نمی تونین اون مغازه رو بچرخونین،بذارین ما بیاییم،با این شریک نارفیقمون که می خواست هر چه زودتر به صناری که تو مغازه خوابونده برسه،دست به یکی کردن و اومدن از مغازه ای که گرد و خاکش رو با دستم جمع کرده بودم ،از مغازه خودم، بیرونم کردن.حال می کنین رفاقت رو ؟! اما اصل ماجرا تازه ازاینجا به بعد بود که نشستیم برا حساب کتاب.تا اون زمان حساب کتاب جدی نکرده بودیم.دو ماه آخر هم اونقد رو اعصابم راه رفته بودن که اصلا حال حساب و کتاب هم نداشتم.خلاصه تو حساب کتاب معلوم شد که دو میلیون پول نقد گم شده! خِر ما رو چسبیدن که تو مسئول اینجایی.کلید دست توئه.گفتم بابا شما بر اساس چه شواهد و مدارکی میگین من مقصرم؟! گفتن خوب فقط تو توی این مغازه بودی و فروشنده.فروشنده که برنداشته(حالا خوب شد به اون گیر ندادن،پسرعموم بود،آبروم توفامیل می رفت،که البته خود این قضیه هم جالبه) پس ... گفتم پس چی؟ من برداشتم؟! یا من با دزده همدستم؟! یا مثلا مغازه رو به امان خدا ول کردم،رفتم دنبال زن بازی ؟!یا ... دیدن جوابی ندارن ،یه حیله دیگه زدن(حالا میگم همه این حقه بازی ها به خاطر چی بود.)گفتن:"نه ... ما که اصلا یه ذره هم به تو شک نداریم(!)بابا رفیقتیم.فقط تا قرون آخر باید ضرر و زیان شریکت رو بدی"گفتم باشه ،بذارین باز تو این مغازه کار کنم ضررو زیانتون رو بدم،گفتن دیگه بهت اطمینان نداریم.گفتم شما اگه یقین نداشتین که من تو دزدی دست نداشتم،اینجوری تخریبم نمی کردین.دیدن اوضاع داره سه میشه،گفتن خوب پس لاقل یه کاری کن شریکت پولی رو که آورده تو این مغازه برداره.گفتم چه جوری؟ گفتن :"تو برو خونه تون ، ما جنس ها رو می خریم (که جنس های من هم قاطی شون بود)، پولشو میدیم به شریکت .کم و کسری هم بود،به تو خبرمیدیم تا تو هم یه چیزی بذاری روش(!!!!!!)"(که واقعا هم اینطوری شد ومن هم یه پونصد رو اون پول گذاشتم)عجب... اینا دیگه کی بودن. خواستم بگم بابا هر کی مغازه بذاره جمع کنه ضرر می کنه،چرا باید پولشو تمام و کمال دریافت کنه؟دیدم نه اینا اصلا یه جوری طمع چشمشون رو گرفته که حاضر نیستن هیچی رو ببینن.خلاصه سر چهار میلیون پول یَک آبروریزی کردن که نگو ونپرس .
اون وسط قضیه غصب مکارانه مغازه هم جالب بود.ظاهرا داماد طراح اصلی غصب، بیکار بوده،میخواسته یه کاری براش دست و پا کنه،پرس و جو کرده،دیده من توی این مغازه از سه میلیون سرمایه،دارم ماهی 900 تومن سود در میارم.پس به اندازه کافی مشتری شناخته مغازه رو،پس حمله ! این بهترین موقعیته.
حالا سوالم از اون شریک نارفیقم اینه:"یادته زنگ می زدی می گفتی فلانی یه ذره خریت لازمه جونت رو به خطر بندازی ، شاگرد راننده یه ناشی بشی،خر میشی؟! می گفتم آره داداش ، خرت هم می شیم،یادته همه اینها؟! یادته مسافرت های 24 ساعته که فقط به خاطر توی عشق ماشین عمرم رو،پولم رو تلف می کردم؟ چطور تونستی این همه در حقم نامردی کنی؟مغازه قبلی ام که از دست رفت،توی مغازه مشترکمون هم که هم پولم رفت هم آبروم.هر جا هم میشینی می گی فلانی پول گم کرد ،بقیه هم که بدتر ازتو ،نمی گن اگه فلانی پول گم می کرد،چرا مغازه های قبلی این اتفاق نیفتاد؟اگه خنگ بود و حساب کتاب حالیش نبود چرا بعد این مصیبت ها رفت یه جایی کار کرد که اختیار کرور کرور پول رو بهش میدادن؟(یه شرکت مواد پلاستیکی بود)ها؟!چطور چند سال قبلش تو 18 سالگی داشت بزرگترین مغازه لوازم تحریر فروشی شهر رو اداره می کرد؟!!!چرا بعدها، خود همون تاجر بزرگ اینترنشنال چک و سفته هاش رو به همین آدمی که تو میگی دزده و خنگه و حساب کتاب حالیش نمی شه سپرد؟!
اصلا تا حالا شده به خودت بگی بعد اون همه نامردی،هر وقت کاری داشتی و زنگ زدی ، من نه نگفتم بهت،اون وقت هنوز هم که هنوزه طلبکاری؟!!!
بله آقایون.اینجوری شد که ما به شک افتادیم.تازه یه سری قضایای فاجعه تر هم هس که چون طرف حساب اون قضایا حق به گردنم داره،من فراموش کردم.
با این اوضاع شما جای من باشین به شک نمی افتین؟نه خداییش چند لحظه فکرکنین ،بعد جواب بدین.جوابی دارین؟ اگه هم منو میشناسی و می خوای جواب رو خصوصی بدی،فقط نظرت رو اینجا بنویس،من فقط خودم می خونم. به تلفن و...هم دیگه جواب نمی دم.فقط مکتوب.
ولی باز همونی رو که بالا بهش قسم خوردم،شاهد میگیرم،دوباره همه این نارفیقا رفاقتشون رو ثابت کنن،من جونمم براشون میدم!(من چه خری ام !!!)
امام جمعه شیراز گفت: باید پرسید که چرا اینقدر بیحجابی در جامعه زیاد شده و کسی اعتراض نمیکند و چرا خانوادهها به دختران خود اجازه میدهند هرگونه به خیابان بیایند.
به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، آیتالله اسدالله ایمانی در آیین نماز جمعه امروز این شهر اظهار داشت: در ایام گذشته برای اعلام اوقات شرعی از اذان استفاده میشد و این سنت حسنه از زمان پیامبر اکرم (ص) رواج داشته است.
وی افزود: پیامبر (ص) بیان کردهاند که موذنها در قیامت یک سر و گردن از دیگران بالاتر هستند.
ایمانی ادامه داد: در گذشته در بازار، کوچهها و خانههای شهر صدای اذان بلند بود و به محض آن که موذن در گلدستهای شروع به اذان گفتن میکرد دیگر مردمان نیز از گوشه و کنار با وی همراهی میکردند.
نماینده ولی فقیه در فارس تصریح کرد: در زمان فعلی نیز اذان گفتن در پشت بام یا حیاط خانه همان استحباب را دارد.
وی اضافه کرد: آنقدر به این سنت حسنه بیتوجهی کردهایم و اذان نگفتهایم که اکنون حتی مساجد نیز اذان صبح نمیگویند و تا این کار را انجام میدهند عدهای از همسایگان اعتراض میکنند که مزاحمت ایجاد شده است.
ایمانی بیان کرد: همین افراد در مورد کاروانهای عروسی که از شب تا صبح مزاحم مردم میشوند صدای اعتراضشان بلند نمیشود. صدای بلندگوی مساجد به غیر از زمان اذان صبح و شبهای قدر که مردم بیدار هستند باید در حوزه مستمعان بلند باشد.
خطیب نماز جمعه شیراز در فراز دیگری از خطبههای امروز نماز جمعه شیراز با اشاره به سالروز قتلعام مردم در مسجد گوهرشاد، گفت: این روز که به یاد مقاومت مردم روز «عفاف و حجاب» نامگذاری شده، یادآور غیرت دینی مردم در دفاع از حریم حجاب و عفاف است.
وی همچنین ابراز داشت: باید پرسید که چرا اینقدر بیحجابی در جامعه بسیار شده و کسی اعتراض نمیکند و چرا خانوادهها به دختران خود تا این حد بیتوجه هستند که اجازه میدهند هرگونه به خیابان بیایند.
ایمانی ابراز داشت: امر به معروف و نهی از منکر در میان ما رها شده و گاه دیده میشود که در مدارس دختران چادری توسط همکلاسان و معلمان تمسخر میشوند.
به گفته وی، آنان که در زمان رضاخان حجاب زنان را برداشتند قصدشان این بود که زن چشمنواز و ابزار چشمچرانی مردان خیرهسر شود.
امام جمعه شیراز بیان کرد: این باعث تاسف است که امروز برخی زنان از این ابزار بودن استقبال میکنند در حالی که نظام جمهوری اسلامی نشان داد با حجاب میتوان به تمام فعالیتهای اجتماعی پرداخت و تا بالاترین مدارج تحصیلی پیش رفت. چادر برای زن شخصیت و ارزش است و حتی مردان هرزهچشم در مقابل زن عفیف سر خم میکنند.
امام جمعه شیراز در ادامه سخنان خود با بیان این که روزه برای افزایش استقامت و قدرت تحمل نیز هست تاکید کرد که در هنگام ورود به ماه رمضان و خروج از آن باید تفاوت در روحیات فرد دیده شود.
کاش دراین رمضان لایق دیدار شویم ***سحری بانظرلطف توبیدارشویم
ماه خدانزدیک است وقت بخشیدن وصاف کردن دلهاست اگرنگاهی صدایی:زبانی ازمن بردلت ترکی انداخته به بزرگی میزبان این ماه مراببخش:شایدفرصتی برای جبران نباشد!!!